۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

بادبادک باز

بالاخره بعد از مدتی که این کتاب دستم بود چند روز قبل توانستم بخوانمش. اگر چه حزن انگیز بود اما زیبا و تاثیر گذار بود. تمام کسانی که توصیه خواندنش را کرده بودند، حق داشتند. برای من هم یک حال و هوای خاصی داشت. شخصیت اصلی داستان هم سال من بود و درست دوران کودکی من را تداعی می کرد با تفاوت هایی که بین دو کشور وجود داشت و گویا یکی دو دهه در بعضی چیزها از هم فاصله داشته ایم که این را نویسنده هم در لابلای مطالبش بیان کرده و از ایران چون کشوری که افغان ها یا دست کم بخشی از جامعه به آن چشم دوخته اند یاد شده است.
بین این خاطرات به یاد آمده بعضی هایش درست به خود افغانستان مربوط می شد. شانزده سالم بود که درخانه پدرشوهرم رادیو بی بی سی هنگام اخبار شبانه ، سقوط کابل به دست شوروی را اعلام کرد. اگر چه شاید به دلیل نوجوانی چندان به عمق فاجعه ای که در پیش رو بود پی نبرده بودم اما اظهار تأسف بزرگترها نشان از فجایعی بود که بعدها به مرور از آنها خبردار می شدیم. شاید همین باعث شده باشد که احساس خاصی نسبت به افغان ها داشته باشم.
با هر بخشی از این رومان که شاید به زیبایی احساس یک نسل سوخته را بیان می کند چهره های غمگین و مصیبت زده افغانی هایی را که چندین دهه است در گوشه و کنار ایران با خانواده و یا تنها و بی کس سختی های زیادی را در طی این سالهای جنگ و ناآرامی متحمل شده اند در ذهنم مجسم شد. و همین طور احساس بسیای از آنانی که هنوز ایران و دیگر جای ها را مامنی امن تر از کشور خود یافته اند و پای رفتن به وطن و دیار خود را ندارند! و به دنبال آن ذهنم به سراغ این پرسش ها رفت که چه کسی مسئول است؟ و چگونه می شود چنین فجایعی را جبران کرد؟!
در آخر شاید برای بیرون آمدن از ذهنیت های قالبی و دمی با مردم بودن، خواندن این رمان را توصیه می کنم.

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

سخنی در حاشیه سمینار

سمینار آموزش و پژوهش تاریخ در ایران، آسیب ها و راهکارها، در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه 17 و 18 آذر همان طور که قرار بود برگزار شد. این دومین سمیناری بود که به همت انجمن ایرانی تاریخ برگزار می شد. دوستان زحمت زیادی کشیده بودند چه آنهایی که دست اندرکار تدارک سمینار بودند از دبیر علمی آن (خانم دکتر فصیحی) گرفته تا تک تک دانشجویانی که هر یک در بخشی فعالیت کردند. روزهای آخر حتی دفتر گروه تاریخ در دانشکده هم پر از شور و هیجان های پیش از سمینار بود و به نوعی بدل به مرکزی برای هماهنگی ها شده بود. در حالی که امروز دیگر همه چیز تمام شده و به حال و هوای قبلیش بازگشته بود.
از این ها که بگذریم واقعا سمینار خوبی بود. شاید اگر بگویم دست کم بهترین سمیناری بود که در ایران در آن شرکت کرده بودم اغراق نگفته ام. مباحثی مطرح شد که دغدغه های مشترک اهل تاریخ است. مقاله ها پربار بود و به نکات اساسی اشاره داشت. این سمینار نشان داد که چقدر این مباحث جای کارکردن دارد و اگر قرار است تغییری در شیوه های آموزشی و پژوهشی تاریخ انجام شود و نیز اگر بنا داریم حق تاریخ را ادا کنیم باید چنین مباحثی را جدی گرفته و با کاری دقیق و کارشناسانه آسیب ها و راهکارها باز شناخته شود.
از نقاط قوت این سمینار برگزاری دو میز گرد در بعداز ظهر روزهای چهارشنبه و پنجشنبه بود که بسیاری از مباحث را به چالش می کشید و اختلاف نظرها را دامن می زد. به ویژه در روز دوم که متخصصانی از رشته جامعه شناسی، علوم سیاسی و فلسفه به جمع تاریخ پیوسته بودند و این شاید شروعی برای نگرش دقیق و واکاوی مسائل درونی رشته تاریخ و مباحث میان رشته ای باشد.
در آخر تنها جای کمی گلایه خالی می ماند. گلایه از کسانی که نیامده بودند و گلایه از کسانی که مانع از آمدن برخی دیگر شده بودند. به نظر من چنین محافلی را باید جدی تر گرفت و با عذر و بهانه های کوچک از شرکت کردن در آن خودداری نکرد.
برای اطلاعات در خصوص سمینار به وب سایت انجمن مراجعه کنید.

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

سمینار آسیب شناسی آموزش تاریخ

سمینار آسیب شناسی آموزش رشته تاریخ به همت انجمن ایرانی تاریخ روزهای چهارشنبه و پنج شنبه در ساختمان گنجینه اسناد ملی برگزار خواهد شد. دبیر علمی این سمینار سرکار خانم دکتر سیمین فصیحی می باشد. دیروز نیز علی رغم تعطیل بودن شهر تهران به دلیل آلودگی هوا، کمسیون هایی با محوریت «روش های آموزش و پژوهش تاریخ در جامعه کنونی»، «بررسی و نقد ساختار و محتوای متون درسی و سر فصل های واحدهای دانشگاهی» و «تاریخ و علوم دیگر» با شرکت تعدادی از اساتید و پژوهشگران رشته تاریخ، علوم سیاسی و جامعه شناسی برگزار شد که نتیجه آن به زودی از سوی انجمن منتشر خواهد شد. در این جا من تنها به عنوان یک شرکت کننده در یکی از این کمسیون ها، باید اذعان کنم که چنین نشست ها و هم اندیشی هایی می تواند در زمینه آسیب شناسی این رشته، نشان دادن راهکارها برای مطالعات میان رشته ای و نیز کابردی کردن رشته تاریخ بسیار راهگشا باشد. در واقع چنین کمسیون هایی مانند اتاق فکر است که نتیجه حاصل از آن علاوه بر نشان دادن کمی ها و کاستی ها می بایست بتواند معضلات را برطرف نماید. با امید به آن که چنین تلاش هایی تنها در حد برگزاری چند کمسیون و یک سمینار خلاصه نشود، به عنوان عضوی از انجمن، علاقمندان را دعوت به شرکت در سمینار و نیز مشارکت در چنین مباحثی می کنم.