امروز آخرین روز فصل بهاره. فصلی که همیشه خیلی دوستش داشتم. فصلی پر از نشاط و سرشار از زندگی. اما این اولین بهاریه که از تمام شدنش خوشحالم. اگر چه تقصیر بهار نیست. تقصیر آسمان هم نیست. اصلا تقصیر هیچ کسی نیست.
دیروز اونقدر گرفته و خسته و عصبی بودم که دلم می خواست چشم هام را ببندم و دهانم را باز کنم و از تمام کسانی که در اضافه شدن سختی های زندگی من و دوریم از خانه و خانواده مقصر بوده اند شدیدا انتقاد کنم. اما باز هم مثل همیشه صبوری، ملاحظه کاری، به قول بعضی ها آبروداری و شاید هم ... مانع شد. ولی گاهی فکر می کنم آدم خوب کیه؟ اصلا داریم؟!!!! به کی می گند خوب و به کی می گند بد. اونی که مستقیم بهت ضربه می زنه یا اونی که از پشت خنجر می زنه و یا اونی که سکوت می کنه و فقط سر تکون می ده، کدوم بیشتر مقصرند؟ کدام جزو آدم خوبها هستند وکدام جزو آدم بدها؟!!! من که هنوز نفهمیدم.
دیروز اونقدر گرفته و خسته و عصبی بودم که دلم می خواست چشم هام را ببندم و دهانم را باز کنم و از تمام کسانی که در اضافه شدن سختی های زندگی من و دوریم از خانه و خانواده مقصر بوده اند شدیدا انتقاد کنم. اما باز هم مثل همیشه صبوری، ملاحظه کاری، به قول بعضی ها آبروداری و شاید هم ... مانع شد. ولی گاهی فکر می کنم آدم خوب کیه؟ اصلا داریم؟!!!! به کی می گند خوب و به کی می گند بد. اونی که مستقیم بهت ضربه می زنه یا اونی که از پشت خنجر می زنه و یا اونی که سکوت می کنه و فقط سر تکون می ده، کدوم بیشتر مقصرند؟ کدام جزو آدم خوبها هستند وکدام جزو آدم بدها؟!!! من که هنوز نفهمیدم.