۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

سفرنامه لهستان 2

بخشی از گزارش سفر را قبلا نوشته بودم اما در ادامه:
همان طور که نوشته بودم سمینار10-7 سپتامبر در شهر کاراکو( کراکوف) لهستان برگزار شد. حدوداً 270 مقاله پذیرفته شده بود که ارائه مقالات بر حسب موضوع در 8 پنل: دین شناسی، زبانشناسی، باستان شناسی، مطالعات فرهنگی، ادبیات، سکه شناسی و منابع مطالعات صفوی تنظیم شده بود. البته تعدادی به هر دلیل غایب بودند. تقسیم بندی موضوعی هم خوب بود و هم اشکالاتی را به دنبال داشت. به طوری که گاه مجبور بودیم اگر بخواهیم سخنرانی های منتخبی را که مایل به شنیدنشان بودیم، از دست ندهیم به سرعت از از اتاقی به اتاقی و حتی از ساختمانی به ساختمان دیگر برویم.
فکر کنم یکی از بهترین بخش های سمینار غیر از اشنایی با افراد و کارهای جدید آنها بخش پرسش و پاسخ بود که تقریبا در بیشتر پنل ها خیلی جدی گرفته شد. باز از محاسن این سمینار شرکت افراد مختلف با حوزه کاری متفاوت از کشورهای مختلف و از گروه سنی ورتبه علمی و دانشگاهی متفاوت بود. سخنرانی جوانان، حتی دانشجویان مقاطع تحصیلات عالی را در کنار پیشکسوتان و بدون هیچ مصحلت اندیشی مرسوم و خوش آمد و بدآمدهای متداول خودمان در یک پنل و حتی مقدم بر فرد پیشکسوت قرار داشت. از پیشکسوتان خودمان، حضور آقای دکتر باستانی پاریزی و خانم دکتر بدرالزمان قریب قابل توجه و ارزشمند بود.
البته در این سمینار هم مثل تمام سمینارها مقالات ضعیفی هم ارائه شد اما همین که جنبه سمینارش بر سمینهارش ( علی قول یکی از اساتید خودم) غلبه داشت، بسی ارزنده بود. مثل بعضی از سمینارها نبود که موقع نهار جمعیت زیاد باشد اما پنل ها خالی باشند. این جا از بریز و بپاش های مرسوم سمینارهای خودمان خبری نبود. پول ثبت نام را تا آخر گرفته بودند، هتل و نهار و شام هم مهمان جیب خودتان بودید و از بلیت مجانی هم خبری نبود. برای برنامه های جنبی مثل دو برنامه شام هم بلیت فروختند. نمی دانم چرا ما هر وقت می خواهیم سمیناری برگزار کنیم اولین مساله همیشه این است که پول بلیت و هتل مهمانان به ویژه خارجی ها را بپردازیم. گویا ما باید تملق حضرات را بکشیم وخواهش کنیم که تشریف بیاورند. در حالیکه این افراد اگر دانشگاهی باشند که تا ریال آخرش را دانشگاهشان می پردازد. مثل ما هم نیست که آیا بدهند یا ندهند! آن هم بخشی از آن را! آن هم فقط ازبخشی از گرنت خودت! یعنی پشتوانه کارهای علمیت. بگذریم. غیر دانشگاهی ها هم بالاخره یا در موسسه ای شاغل هستند و یا از موسسه های مختلفی که در مواقعی آنها را ساپورت می کند پولشان را می گیرند. چرا ما باید پول بیهوده بدهیم نمی دانم؟ به علاوه آن که آخرش هم حتماً هدیه داده شود!؟ البته ما که در سمینارهای انجمن زنان پژوهشگر تاریخ از این پول ها به کسی ندادیم .
در روز دوم سمینار هم بازدیدی از بخش نسخ خطی فارسی در موزه شهر داشتیم که بسیار قابل توجه بود و البته با توجه به سابقه روابط ایران ولهستان طبیعی به نظر می رسید.
یک انتقاد کلی هم از خودمان بکنیم که به قول دبیر علمی همایش« ایرانی ها خیلی دوست دارند عکس بگیرند». البته همه عکس می گرفتند اما شرایط و موقعیت را هم در نظر می گرفتند. در ضمن عکاسان خودشان هم به وفور در حالت های مختلف از سخنرانی تا غذا خوردن عکس گرفتند و اینک در سایتشان آنلاین است.