۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

قضاوت يك سويه

يكي دو هفته پيش يكي از دوستان اصفهاني لطف كرد و آدرس وبلاگش را برايم با ايميل فرستاده بود. وبلاگ خوبي است و به اهل تاريخ به ويژه كساني كه به اصفهان و تاريخ آن علاقه دارند توصيه مي كنم بخوانند.مطالب قشنگي در خصوص تاريخ معاصر اصفهان دارد. اما پستي كه مربوط به زنده ياد دكتر لطف الله هنرفر نوشته شده بود چند روزي ذهنم را به خود مشغول داشت. آخر تصميم گرفتم اين يادداشت را بنويسم.
غالبا زندگي خصوصي افراد با زندگي شغلي آنها زمين تا آسمان متفاوت است. ما به عنوان دانشجو، همكار، دوست و يا علاقمند به افراد سرشناسي در زمينه هاي مختلف علمي، ادبي و هنري ...گاه سر و كار داريم و نسبت به آنها تعلق خاطري خاص پيدا مي كنيم. كه اين تعلق خاطر بسيار ارزشمند است مشروط بر آن كه حد و حدود نگه داشته شود به افراط كشيده نشود. اما اين بزرگان در زندگي خصوصي خود همسر، مادر يا پدر هستند. توانايي هاي آنان در زندگي شغلي و حرفه اي دليل موفقيتشان در زندگي خصوصي نيست. گاهي بايد از آن طرف قضيه به ماجرا نگاه كرد. 
در اين سالهاي اخير تني چند از بزرگاني كه من مي شناختم و براي هر چند نفرشان هم احترام زيادي قائل بود و شايد در مورد برخي تعلق خاطر بيشتري هم داشتم درگذشتند. اما متاسفانه بعد از فوتشان در محافل مختلف خانواده آنها، از همسر گرفته تا فرزندان به باد انتقاد گرفته شده اند. شايد تا اندازه زيادي آن چه در مورد اطرافيان اين بزرگواران گفته شده صحيح باشد و غلوي در كار نشده باشد. اما يك چيز فراموش شده است و آن نوع روابط و تعاملي بوده است كه در طي دوران زندگي اين افراد با هم وجود داشته است. امروز ما به عنوان يك دوستدار سخني مي گوييم و گاه انتقادي مي كنيم اما چشممان را بر روي روابط گاه بسيار سرد خانوادگي اين افراد بسته ايم كه گاه افراد مورد علاقه ما خود مسببان اصلي اين سردي بوده اند. پس اگر بي طرفانه بخواهيم قضاوت كنيم بايد دقيق تر بنويسيم.