۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

تعطیلات نوروزی

بعد از بیش از دو هفته تعطیلی خوشبختانه امروز کار و فعالیت آغاز شد. تعطیلات هم چیز خوبیه و هم بده. وقتی تعطیلات در پیشه آدم با کلی ذوق و شوق، یک عالمه برنامه می ریزه که چنین و چنان می کنم. من هم که از هر فرصتی برای رفتن به اصفهان استفاده می کنم مشتاقانه برای شروع این تعطیلات لحظه شماری می کردم خصوصاً که یک دنیا کار عقب افتاده داشتم و فکر می کردم در این فرصت طلائی می تونم همه اش را انجام بدم. اما ای دریغ از انجام حتی یک چندم اون همه کار. وقتی رفتم اصفهان آن قدر کارهای متفرقه که یک بخش عمده اش هم مربوط به خانه داری بود سرم ریخته شد که تمام کارهای دیگه فراموش شد. ساکی را که پر از کاغذ و کتاب برده بودم تقریبا دست نخورده و باز نشده برگشت تهران. چهارشنبه شب وقتی داشتم بر می گشتم تهران حال و هوای بچه مدرسه ای هایی را داشتم که تکلیفشون را انجام نداده اند. راستش یاد دوران دبستان خودم اومدم. اون زمانها پیک نوروزی نبود بلکه می گفتند برای تکلیف عید باید تمام کتاب فارسی را رونویسی کنید حدود صد تایی هم مساله ریاضی میدادند و سالهای پایانی دبستان کمی هم علوم. ریاضی ها مشکلی نداشت زود زود قبل از شروع عید حلش می کردم. اما امان از کتابت. اولش خیلی ذوق داشتیم. یک دفتر صد برگ خوشگل ( البته یادتون باشه که اون موقعه دفتر به فراونی حالا نبود) انتخاب می کردم و با ذوق و شوق همون روز اول تا آخرش را خط کشی می کردم. شاید کمی هم گل و بوته بعضی صفحاتش می کشیدم. به هر حال کتابت بود و می دونستم هر درسی از فارسی چند صفحه جا می گیره چون اونقدر مشق شب نوشته بودیم که تعداد سطرهای کتاب را هم حفظ بودیم. اگه یک کتاب فارسی قدیمی هم به دستم می رسید و یا اگه تونسته بودم به بهانه گم کردن کتابم قبل از عید یک کتاب نو از مدرسه بگیرم ( البته پولی نه مجانی) عکس های خوشگلش را می چیدم و جای جای دفتر می چسبوندم. فقط تنها کاری که مونده بود روی نویسی درس ها بود. چه کار سختی! خصوصا که تا اومده بودم اون کارهایی را که شمردم انجام بدم سال جدید و دید و بازدید ها هم شروع شده بود. خانه ما هم که در چنین مواقعی رفت و اومدش کم نبود به علاوه تلوزیون هم یک عالمه برنامه ها خاص نوروز داشت و برنامه بچه ها هم علاوه بر ساعت 5 عصر صبح ها ، اون هم با تعداد زیادی کارتون های قشنگ پخش می شد. بنابر این نوشن مشق ها هر روز به روز بعدی محول می شد تا می رسیدم به روز سیزده. اون موقع دیگه اشکمون هم سرازیر شده بود. خصوصا اگه سیزده مثل امسال به جمعه میفتاد و مجبور بودیم صبح شنبه بریم مدرسه. وای چه روز بدی. اگه اول دفتر خوش خط شروع شده بود آخرهاش خرچنگ و قورباغه راه افتاده بود. بگذریم از این که در میانه راه از نوشتن برخی کلمات در جمله صرفه جویی می کردیم که زودتر تمام بشه و آخرهای کار اصلا برخی جمله ها را جا مینداختیم ولی عوضش کلمات را درشت درشت می نوشتیم که خیلی جا بگیره و غالباً با چشمی گریان روی دفتر خوابمون می برد. نا گفته نمونه که گاهی بزرگترها هم دلشون می سوخت و به کمک میومدند تا بلکه این کتابت تموم بشه. دیگه بقیه اش به لطف و کرم و خوش خلقی معلم ها بستگی داشت که روی خودشون میاوردند که که چه کردیم و چقدرش را اون وسطای کار جا انداختیم یا اصلا ننوشتیم یا نه. ولی هر چه بود یاد اون روزهای قشنگ بخیر. روزهایی که برای زنگ تفریح و بازی با بچه ها لحظه شماری می کردیم. روزهایی که قبل از زنگ تعطیل و باز شدن در مدرسه ،پشت در هجوم میاوردیم که زودتر برسیم خانه. خاطرات خوش دبستان با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

۲ نظر:

faezeh گفت...

نمی دانم چرا حتی من که ترم آخر دوران کارشناسی را سپری می کنم باز دلم برای دوران دبستان تنگ شده تنها دوره ای که دوستش دارم اگر برگشتم بروم آن دوران .اما از بعدش خوشم نمی آید تا موقعی که وارد دانشگاه شدم . برای ما هم تعطیلات عید به بیکاری نمی گذشت یعنی پیک های نوروزی اجازه نمی داد اما از قسمت نقاشی هایش اصلاًخوشم نمی آمد هر چند الان خیلی قشنگ این کار رابرای خواهر کوچکم انجام می دهم. دلخوشی من از تعطیلات عید فقط گرفتن عیدی های رنگارنگ بود که بعدش با هم سن وسالانم مقایسه می کردیم که کی بیشتر عیدی گرفته!

ز.م گفت...

سلام استاد. امیدوارم که تعطیلات نوروزی رو به خوبی سپری کرده باشید و لحظه لحظه ی سال جدیدتون بهاری باشه و همیشه سبز. خاطرات قشنگ اون دوران رو به یادم انداختید. یاد باد آن روزگاران یاد باد! ولی باید به این فکر کرد که حاصل اون همه سختی و مشقت کتابت شد اینکه میبینیم. نسل یه کم قبل تر رواگه مقایسه کنیم با نسل اخیر،میشه دید که خصوصااز جهت نحوه ی نگارش و دست خط و املا بسا بهترن!و آثاراضطراب و ترس اون روزها شد نتیجش تعهد و مسوولیت بیشتر در انجام کارها و تکالیف حتی امروز. به هر روی به یاد اوردن صفای اون دوران هم لحظه ای شادم کرد.ممنون.
پاینده باشید و سرفراز