بعضی ها معتقدند: "زنان را همین بس بود یک هنر نشینند و زایند شیران نر"
البته این فقط نظر برخی از آقایان نیست که کم نیستند خانم هایی که عیناً همین عقیده را دارند. به ویژه سر شیران نر هم تعصب زیادی دارند و اگر به جای شیر نر یک دختر کوچولو یپدا کردند از ته دل خیلی ناراحت می شند. بگذریم نمی خوام سر این قضیه را بیشتر باز کنم هر چه سر به مُهر بماند بهتر است. اما کم نیستند خانهای جوانی که هر دو اینها را با هم انتخاب کردند و نمی خواند هم به هیچ عنوان از سر هیچکدومش بگذرند. ناگفته نماند که من شدیدا تحسینشون می کنم. ولی می دونم که خیلی هاشون با صدها مشکل جورواجور دارند دست و پنجه نرم می کنند که یکی از اونها احساس درونی خودشنه که می شه اسمش را گذاشت عذاب وجدان! که البته شاید چون از اول همون شعر بالا بهمون القاء شده فکر می کنیم داریم جرم و جنایت انجام می دیم.
چند روز قبل توی اتاقم در دانشگاه بودم و با دو تا از دانشجوها صحبت می کردیم. دانشجوی دیگری هم با همکارم مشغول صحبت بود. اولش را نفهمیدم چی بود ولی وقتی مورد خطاب قرار گرفتم و از من خواسته شد که چیزی بگم چرا که این دانشجوی جوان تازه مادر شده و بچه اش کمی مشکل داشت اما نمی خواست مرخصی بگیره چون فکر می کرد از درسش عقب میافته. من خطاب به اون گفتم ببین دخترم توی دنیا هیچ چیزی را با بچه ات عوض نکن. فوقش کمی عقب میافتی... داشتم اینها را می گفتم که یکی از اون دانشجوها با شتاب از اتاق بیرون رفت تا من و بقیه اشکهاش را نبینیم. بعد از چند لحظه به خودش مسلط شد و برگشت. دوستش بهش گفت تو چرا گریه می کنی؟
من خوب خوب درکش می کردم. مادریه که دو تا بچه را در شهرستان می گذاره و میاد تهران درس بخونه. می تونستم کاملا بفهمم که چه احساسی داره. ترس، عذاب وجدان، غرولند خیلی از آدم ها، از کسانی که اصلاً به اونها مربوط نیست تا نزدیکان و ...و از یک طرف دیگه عشق به کاری که می کنه. شوق دانستن، پیشرفت و چیزهایی از این دست. خوب هر کدوم به یک سو می کشندش. اون نمونه ای از خیلی های دیگه ست.
ولی واقعا چرا باید وقتی یک زن متأهل می خواد درس بخونه باید این همه زجر بکشه؟ چرا کسی فکر نمی کنه این حق قانونیشه؟ چرا باید مثل یک گناهکار سرش را توی خانواده زیر بندازه و گوشه و کنایه های بقیه را تحمل کنه؟ اصلا به اونها چه مربوطه؟ علاوه بر اینها همون خانو هایی که توی خونه نشستن و برای این دسته از خانم ها صفحه می گذارند، خودشون چکار می کنند؟ آیا واقعا در تربیت بچه هاشون موفق تر از درس خونده های خانه ننشین بودند؟! آیا بیش از اونها حتی خانه داری می کنند؟ و....
تحقیقات یونسکو نشون داده فرزندان مادران تحصیلکرده از سلامت روح و روان بیشتری برخوردارند. چند ماه قبل هم توی تلوزیون داشت گزارش یک تحقیق را نشان می داد که حتی به لحاظ سلامت جسمی و تغذیه صحیح بچه ها، مادران شاغل گوی سبقت را از مادران به اصطلاح خانه دار ربودند.
پس دخترم راحت باش. به خدا توکل کن و راهت را بدون ترس و دلواپسی ادامه بده. اتفاقات پیش بینی نشده دست ما نیست. ربطی هم به بودن و نبودن و درس خوندن و نخوندن ما نداره. بچه هات را به خدا بسپار واز اون کمک بخواه. مطمئن باش خدا آدم را وقتی در مسیر خوب قدم می گذاره کمک می کنه.