۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

به ستاره و ستاره ها

چندی قبل کامنتی بی نام ناشناس از یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد تاریخ دریافت کردم که البته بعد از اعتراض من از بی نام و نشانی کامنت، نام مستعار ستاره را انتخاب کرد. این دوست عزیز درد مشترکی را مطرح کرده که بسیاری از جوانان ما با آن درگیرند و اون هم درد بی کاریه و البته کمک و راهنمایی خواسته. تاخیر من هم در پاسخ نه به دلیل بی توجهی و یا غفلت بلکه در اصل از بی پاسخی بود. تا این که به هر حال فکر کردم مطلب مختصری را بنویسم.
دوست عزیز صریح و روشن بگم، این مشکل خاص رشته تاریخ نیست و با تغییر رشته هم شاید نشه کاری کرد. مشکل بی کاری معضل بزرگی که بسیاری از جوامع به ویژه جوامع در حال توسعه و جهان سوم سخت با اون درگیرند. رکود جهانی کشورهای پیشرفته را نیز تا حد ی درگیر کرده. پس این مشکل خاص یک نفر و یا یک رشته نیست. ولی به هر حال رشته های علوم انسانی وضعیت بدتری دارند. نمی دونم هم باید چه کرد اگر راه چاره ای می دونستم حتما به هر قیمتی که بود پیشنهاد می دادم چون بیکاری خودش منشاء بسیاری مسائل دیگه می تونه باشه که شاید کمترینش افسرگی و ناامیدی در بین جوان هاست.
همه ما از وقتی که پامون را به مدرسه گذاشتیم دنبال به دست آوردن کارت آفرین و ... بودیم تا نشون بدیم که خیلی توانا هستیم و ...حالا بعد از این همه درس خوندن به آدم بگند هیچ جایی برای تو وجود نداره خوب معلومه خیلی خیلی سخته حتی اگه نیاز مالی هم نباشه. پس کارت آفرین ها، شب زنده داری ها و درس خوندن ها و ... که همش به امید روزهای خوب موفقیت بود کجا رفت؟!
من اینها را درک می کنم اما جز همدردی کاری نمی تونم بکنم.
ستاره جان اسم قشنگی روی خودت گذاشتی وشاید در این مورد هم با مسما باشه. ستاره! ستاره از خودش نور می ده و وابسته به کسی نیست. همه چیز در خودشه. راه دیگران را هم روشن می کنه. پس آروز می کنم مثل ستاره باشی. یعنی بتونی روی پای خودت با اتکا به توانایی های خودت بایستی و آن چه را می خوای به دست بیاری.
اما من می خوام یک موضوع دیگه ای را هم مطرح بکنم و اون اینه که غالبا دانشجویان ما تخصص خاصی در دوران تحصیلشون یاد نمی گیرند فقط دوست دارند درس ها را شب امتحان حفظ کنند. عاشق جزوه اند و از کار علمی و پژوهشی جدی ( نه مونتاژ از کتاب ها و یا تازگی ها کپی از اینترنت) شدیدا پرهیز دارند. می خواند درس ها فقط پاس بشه و مدرک بیاد دستشون تا بالاخره کاری پیدا کنند ولی هر چه تعداد مدرک بدستان بیشتر می شه فضای کار کمتر و در نتیجه مسائل دیگه ای مثل تخصص هم مطرح می شه . بگذریم از کسانی که به هر حال دوست و اشنایی جایی دارند که دستشون را بند می کنه حالا هر رشته ای که خوندند یا نخوندند! ما از کسانی حرف می زنیم که به طور عادی دنبال کار می گردند. یک مثال غیر از اهل تاریخ بزنم. سالانه چه تعداد مهندس کامپیوتر نرم افزار و سخت افزار از دانشگاههای دولتی و غیر دولتی فارغ التحصیل می شند؟ کسی هست به من پاسخ بده چند درصد اینها واقعا در کار کامپیوتر تخصص دارند؟ من که چند باری امتحان کردم اگه بدشون نیاد فکر کردم تخصص پیدا کردن و چیز یاد گرفتن را گذاشتن بعد از فارغ التحصیلی! در عوض بارها برای مشکلات کامپیوترم به کسانی مراجعه کردم که پاشون به دانشگاه نرسیده او یا رشته دیگه ای خوندند، اما کارشون را بلدند. البته این مساله جای تاسف داره و مطرح کردنش از طرف من هم مثل شمشیر دو دمه. بله بی شک من استاد هم نتونستم، حالش را نداشتم یا وقتش را نداشتم و... که چیزی یاد بدم و یا حداقل انگیزه ای ایجاد کنم.
ستاره جان دنبال تخصص باش و سعی کن خودت مطمئن باشی که وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدی چیزی می دونی و کاری بلدی. اما حتی اگه نشه از راه تاریخ خوندن نون خورد من باز هم تاریخ خوندن را توصیه می کنم. چون تارخ درس زندگیه. اگه خوب یاد بگیرید درس انسان سازیه. درس شناخت هویت انسان و ... است پس خوندنش حتی اگه کاری هم نداشته باشه به دلیل تاثیری که در بینش فرد می گذاره مهمه. من فکر می کنم حتی می شه آدم درس بخونه ولی کاری دیگه انجام بده. آدم درس خونده هر کاری را بهتر از آدم بی سواد انجام می ده ( البته اگه فقط درسش حفظ کردن نباشه و به درک رسیده باشه). چه اشکالی داره در زمینه های مختلف فنی، هنری و ... کار کنیم. من اگه یک وقت بیکار بشم بی شک یکی از کارهای هنری-مصرفی مثل تولید پوشاک و ... را انتخاب می کنم. پس فقط دنبال کارمندی نباش برو به سراغ خلاقیت های خودت چه در رشته تاریخ و چه در هر رشته ای که دوست داری.
با آروزی موفقیت برای تمام ستاره ها.

۸ نظر:

دل آرا گفت...

سلام، درست دیشب یادم افتاد که بدقولی کردم و قرار بود یه ایمیلی بزنم و اضافه کردن لینک ها رو بنویسم. الان دیدم که شرمنده شدم.
:-(

faezeh گفت...

سلام فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را تبریک می گویم همین طورتغییرات زیبایی که در وبلاگتان ایجاد شده.
نمی دانم چقدر با ستاره هم دردم اما مشکل من هم نبود کار است مدرک لیسانس ان هم رشته تاریخ تو جامعه کاری جایی نداره حتی موزه ها هم نمی گیرن .حالا به ما می گن اگه ارشد بگیریم شاید کار باشه اما اگه دکترا داشته باشی حتما کار هست.پس تخصص داشتن یا نداشتن من با مدرک کارشناسی در تاریخ برای جامعه ما به هیچ دردی نمی خوره خودتان می دانید من شب امتحانی نبودم غالبا نمراتم نشان دهنده اطلاعاتم نیست وهمیشه کمتره چون نمره برام مهم نبوده حالا من برای پر کردن وقتهایی که بیهوده تلف می شه باید چه کنم . حالا که فارغ التحصیل شدم از تاریخ جدا نیستم کتابهای تاریخی می خوانم اما می دانم خیلی طول نمی کشه که به خاطر نبود کار جذابیت بی حد تاریخ برای من هم از بین بره مثل خیلی از همکلاسی هام که می گن مدرکمان فقط ه درد قاب گرفتن می خوره ...

نزهت احمدی گفت...

ستاره با عرض معذرت کامنتی که داده بودی موقع تغییر قالب وبلاگ حذف شد. اگه مایل هستی نظرت را منتشر کنم لطفاً دوباره بنویس.

ستاره گفت...

سلام استاد عزیزم
فالب وبلاگتون مبارک خواهش می کنم این چه حرفیه ....
نمی دونم چی بگم از اینکه از نهایت احساستون بامن وامثال من صحبت می کنید یه دنیا ممنونم
شماکاملا درست می گید دیگه نباید حرف اطرافیانی که همه چی رو تو رشته های مهندسی و....می بینند روی من تاثیربگذاره امانمی دونم چرابعضی موقع هااون غم بزرگ که نمی دونم چیه دست وپاهامو می بنده باید بااین حس بد مقابله کنم کاش بتونم ....کاش کم نیارم ...
حرفای اطرافیان تمومی نداره هرچند خانواده ی من توقعی از من ندارن ولی من خودم به این حس استقلال واینکه روی پای خودم بایستم هرچند باوجود مشکلات مالی که پنهان نمی کنم بیشتراز همیشه نیاز دارم ...
اغلب فکر می کنند کسی که تاریخ می خونه تنبل بوده اماواقعا این طورنیست وهرچی قسم حضرت عباسی می خوری انگار که مردم نمی دونم چراعقلشون به چشمشونه .....
خلاصه بازم ازتون یه دنیاممنونم
باید راهی جست اماباز دیشب مهمون داشتیم بحث رشته بود وباز هم تاریخ مظلوم .....ومن مظلوم تر از همیشه !
اینم بگم موقع انتخاب رشته ی ما رشته های فنی وحرفه ای رامسخره می کردند ومیگفتن بی گرایش بهشون !
شاید بیشترازدانشجو نظام آموزشی ماهم دچارمشکل است ...
التماس دعاقدیه ستاره

زهرا قنبری گفت...

خانم دکتر احمدی سلام. قنبری هستم یکی از آن سه تفنگدار ورودی 79 کارشناسی. تازه امروز با وبلاگتون آشنا شدم و خیلی خوشحالم که می تونه پل ارتباطی خیلی خوبی باشه. هم نظر شما رو و هم نظر دوستان را خواندم. خب من هم با شما موافقم البته به دوستان هم حق می دهم واقعا بیکاری سخته و کاریش هم نمی شه کرد چون این معضل مال همه ی رشته ها است. فقط تاریخ را باید خواند فقط و فقط برای خود تاریخ که بفهمیم چطور تصمیم بگیریم و چطور نسبت به حوادثی که در آینده رخ می ده واقع بین باشیم و هوشیار. به امید دیدار شما.

نزهت احمدی گفت...

خانم قنبری عزیز از دیدن کامنتت خوشحال شدم نمی دونم الان چه می کنی ولی برات آرزوی موفقیت دارم این را هم بگم که شما سه تفنگدار را یادم نرفته و اصلا نیازی به دادن نشانی بیشتر نبود به خوبی در خاطرم هستید. ورودی بسیار خوبی بودید.دانشجویانی پر تلاش و علاقمند. و خوشحالم که در عصر ارتباطات حداقل می تونیم از کسانی که در حالت عادی شاید کمتر باهاشون ارتباط داریم باخبر بشیم.

ناشناس گفت...

سلام فکر کنم صداتون از جا گرمی بلند می شه 6 سال درس نخوندیم که بعدش تازه برم دنبال یه هنر دیگه. واسه خودم و کسایی که رشته تاریخ رو انتخاب کردن و حالا بعد 6 سال تحصیل بیوقفه باید دست از پا درازتر بشینن خونه و به نوشتن مقاله هایی بپردازند که بعد دو سال چاپ می شه و 2 سال دیگه طول می کشه که حق التالیفش رو بدن. شما مقصر نیستید من از شما و امثال شما گله ای ندارم وضعیت مزخرف جامعه ماست و موافقم که تنها تو رشته ما هم نیست. ولی باور کنید کم آوردیم نه انگیزه درس خوندن دوباره رو داریم و نه انگیزه زندگی

زهرا کشاورزقاسمی گفت...

سلام استاد عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه. دلم برای نشستن سر کلاسهای درستون تنگ شده. خوشحالم که راه ارتباطی صمیمانه رو ایجاد کردید. من کمابیش به وبلاگتون سر می زنم و نوشته هاتون رو دنبال می کنم. در مورد پست آخری که نوشتید حتما در اسرع وقت پستی خواهم نوشت دوست داشتید به وبلاگ من هم سری بزنید. شاد باشید و با آرامش زندگی کنید