۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

باز آمد بهار

امروز سیزده فروردین شاید برای تبریک عید کمی دیر باشد اما سال نو بر شما مبارک.
از چند روز پیش از عید چنان درگیر و پر مشغله بودم که حتی فرصتی برای سر زدن به وبلاگ هم نبود. باید به پیشواز نوروز می رفتیم. سنت های مرسوم حتی اگر چندان پایه علمی هم نداشته باشند به دلیل قدمت و ایجاد اشتراک بین مردم، جالب و دوست داشتنی اند. خانه تکانی، خریدهای شب عید و آخر از همه چیدن سفره هفت سین و نشستن به انتظار تحویل، شور و حال خاصی دارد.
شعر دکتر شفیعی کدکنی: لحظه‌ی تحویل و دگر گشتن سال / با سبزه و تُنگِ ماهی و آبِ زلال / بر بوی گلی که بشکفد از تو مرا / مانند نسیم، می پَرَم، بی پرو بال این احساس پانتظار سال نو را خوب ترسیم می کند. اما امسال سفره هفت سین من ماهی نداشت. نه این که ماهی پیدا نکرده بودم و یا برای خریدش تنبلی کرده باشم. نه به این دلیل که پارسال ایمیلی دریافت کردم در مورد ماهی سفره هفت سین و این که اصل این قضیه مربوط به ایران باستان نیست و سنت شرق دور است و دیگر آن که در آن مناطق بعد از شروع سال جدید ماهی را به آب می اندازند نه این که در تنگ اسیر و عبید نگهش دارند.
پس امسال ماهی از هفت سین ما حذف شد. اگر چه نویسنده کتاب فلسفه هفت سین جایی هم برای ماهی قرمز باز کرده است اما من ترجیح دادم ماهی را اسیر در تنگ نکنم. همیشه از این که یا ماهی زود می مرد یا برای مدتها توی تنگ اسیر بود رنج می بردم. گاهی هم بعد از سیزده ماهی را به رودخانه زاینده رود می انداختیم اما این هم نوعی فراموش کردن سرنوشت ماهی کوچولو بود. می خوام تو صیه کنم چه خوبه اگه سر سفره هفت سینمون خبری از اسارت نباشه.
سال نوتون مبارک دلهاتون شاد و بهاری باد

۳ نظر:

farzad گفت...

میخواهم اگر بشود یک ماهی قرمز کوچک شاید هم دو تا که خیلی تنها نباشد پیدا کنم این جاها و در یک تنگ نه چندان بزرگ بیندازم! گاهی وقتها فکر میکنم مثل بچه ها باید لذت برد: ماهی بیچاره جانش در بیاید و ما هی نگاهش کنیم از چرخ خوردنش، از دمش، از دهانش که هی باز و بسته می کند، از رنگ زیبایش دلمان شاد بشود! گاهی هم به شیشه بزنیم کمی بترسد و تند تند چند دوری بچرخد! خیلی که جانی به نظر نمیرسم؟!ا
سال نو دوباره مبارک!ا

دل آرا گفت...

یه خبر خوب دارم! امسال چندتایی ماهی آزادشده دیدم! بعضی ها ماهی هاشون رو انداخته بودن توی حوض وسط کتابخونه ملی! فکر زیبایی بود.

maryam گفت...

من هم همیشه از مردن ماهی ناراحت میشم ، از از بین رفتن سبزه غصه میخورم و هزار چیز دیگر ، و برای همین کلا سفره هفت سین نمیندازم!!!!!!