۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

باز هم ...

تصميم داشتم ديگر به وبلاگ نويسي با اعمال شاقه، ادامه ندهم. حوصله ام از اين كه بايد هر بار با فيلتر شكن كلي كلنجار بروم تا بتوانم وبلاگم را باز كنم خسته شده بودم. در ضمن چندي قبل عزيزي گفته بود نوشته هايت بوي افسردگي مي دهد. اين هم چيزي بود كه دوست نداشتم. نه اين كه ناراحت شده باشم نه. بلكه دوست نداشتم افسردگيم را به ديگران منتقل كنم. اما امروز بعد از مدتهاي طولاني كه حتي سركي هم به وبلاگ نزده بودم ، شايد از زمان آخرين پستي كه نوشته بودم، دوباره بازش كردم و وقتي پيام هاي پرلطف دانشجويان سابق را ديدم حس كردم نمي توانم براي هميشه با وبلاگ خداحافظي كنم. پس باز هم كجدار و مريز ادامه خواهم داد، اگرچه بودن گاه سخت و دشوار است. از لطف و محبت همه شما كه به هر ترتيب در طي اين مدت اظهار محبت كرديد سپاسگزارم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام استاد عزیز مان،
من خیلی خوشحالم که دوباره نوشته های قسنک تان می توانم بخوانم.به هر حال وبلاگ جای که ما احساس واقعی دلمان را مطرح کنم به هم خاطر بعضی اوقات بوی افسردگی یا ناراحتی می ده اما به معنی نیست که آن را ببندیم. من که از وبلاگ تون خیلی چیزها یاد گرفتم و دلم روشن است که دیگران همینطور. شما آدمی واقع بین و هم رومانتیک هستی و آن چه که در این وبلاگ منعکس شد خود شما استاد عزیز مان فعال،با کلاس (بر خلاف سن تان) با ذهن لطیف. از ادامه دادن تون در نوشتن وبلاگ متشکرم. دلم برای تون خیلی تنگ شد. کاش بیشتر با شما ها عکس می انداختم.

farzad گفت...

maan ye modatie ke be in fekr mikonam ke panjereh che sonate khubi bude dar memari, va alan fekr mikonam mesdagh haye digeye panjereh mitune dar fazaye majazi hamin weblog bashe! fek konam ziad khozabalat daram migam! kam kam daram ye filsoof misham baraye khodam! sorry for the pinglish! didn have farsi font! All the bests my dear ostad