۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

زلزله

حدود 45 دقيقه قبل داشتم چيز مي خواندم كه حس كردم زير پايم خالي شد. به لوستر وسط اتاق نگاه كردم. ديدم داره آرام تكان مي خورد. به اتاق رفتم همين اتفاق افتاده بود. بنابراين مطمئن شدم زمين آرام تكاني به خودش داده است. اما دلهره و اضطرابش به آرامي آن تكان نبود. دور و برم را نگاه كردم كه خوب اگر دوباره و آن هم به شدت اين اتفاق افتاد چه بايد بكنم. كمي كه دور خانه پرسه زدم فكر كردم تنها راهش اين است كه اصلا به اين تكان خوردن ها فكر نكنم. خودم را راضي كردم كه خوب اگر توي ماشين بودم و اگر به سقف لوستري آويزان نبود و اگر... نمي فهميدم. راه مقابله هم كه نيست. پس بهترين راه خونسردي كامل است!!

هیچ نظری موجود نیست: